بسم ربّ المهدی(عج)
خدایا ترا شکر میکنم که حسین را آفریدی.ای خدای حسین ترا شکر میکنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی پای روندگان حق و حقیقت گذاشتی.
ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده، در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به اینطرف وآن طرف میکشاند، مایوس و دردمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه میدهم، و گاهگاهی آنقدر زیرفشار روحی کوفته میشوم که برای فرار از درد وغم دست بدامان شهادت میزنم تا ازمیان این گرداب وحشتناکی که همه را وانقلاب را فروگرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون واین مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین بلقاء پروردگار نائل آیم ...
ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس میشمردم و نام او را با یاد تو توام میکردم و قلب خود را میگشودم و انقلابیون را و او را در قلب خود جای میدادم و به عشق تو او را دوست میداشتم و بقداست تو او را مقدس میشمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمیکردم...
اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت بخودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد. بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسانها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزشهای الهی است. مقاومت فلسطین برای ما به صورت بت درآمده بود و بیچون و چرا آنرا میپذیرفتیم و میپرستیدیم و راهش را کارش را و توجیهاتش را قبول میکردیم. اما دریافتم که بیش از هر چیز انسانیت و ارزشهای انسانی و خدائی ارزش دارد ـ و هیچ چیز نمیتواند جای آنرا بگیرد باید انسان ساخت، باید هدف را بر اساس سلسله ارزشها معین نمود و معیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت و ارزشهای خدایی قرار داد.
ای حسین، امروز نیز ترا تقدیس میکنم، اما تقدیسی عمیقتر و پرشورتر که تا ا عماق وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق میورزد و ترا میخواهد و ترا میجوید.
ای حسین، دردمندم، دلشکستهام، و احساس میکنم که جز تو و را ه تو داروئی دیگر تسکین بخش قلب سوزانم نیست ... ای حسین! در کربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش میکشیدی، میبوسیدی وداع میکردی، آیا ممکن است، هنگامیکه من نیز به خاک و خون خود می غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا بتو و به خدای تو سیراب کنی؟
مهدی(عج) مدد
نی نگار : امیر سه شنبه 87/5/15 12:57 عصر |
نظر دوستان()
بسم ربّ المهدی(عج)
مادرم
کوثر بود
ابتر
آن بود
که امروز نسلش
به ترکها و تونسیها و فرانکها میرسد
برادران رضاعی معاویه
بر شامات
حکم میرانند
پسران نامشروع قنفذ
خواهرم را
چادر از سر کشیدهاند
میگریم
پهلوی مادرم
زخمدار است
زلفهای خواهرم
زخمدار است
گلوی بغضآلودم
زخمدار
...
در مدینه
فاطمیه است
مردم
مشغول به تعزیهاند
مردم
خسته از گریههای فاطمهاند
مردم
به تماشای بیمعجری خواهرم
به کوچه آمدهاند
میگریم
برای زخمهای کهنهی
مادرم
برای زلفهای برهنهی
خواهرم
میگریم ...
مهدی صدر
مهدی(عج) مدد
نی نگار : امیر یکشنبه 87/3/19 12:55 عصر |
نظر دوستان()
نی نگار : امیر دوشنبه 87/3/13 8:7 عصر |
نظر دوستان()