سلام.
عجب متن تكان دهنده اي بود!
توي اردوي راهيان نور دقيقاً چيزهايي رو كه نوشتيد حس كردم...
غبار گناهي كه اين شهر رو فراگرفته اولش برام خفه كننده بود...ولي چندروز كه از برگشتنم گذشت نگاه كه كردم ديدم خودمم غرقش شدم...چه زود ما آدمها همرنگ جماعت مي شيم...شايد ازترس رسوايي!
خدايتان سپاس